داستان دوستی من و کارنامه؛ روایت تجربه یک اهوازی از کارنامه

0 4,206

تا حالا شده که بخواهید وارد معامله بشوید و دست‌ودلتان بلرزد؟ خب! باید بگویم که تنها نیستید. البته نه اینکه آمار رسمی از تعداد دلهره‌دارندگان در حین ورود به معامله داشته باشم، نه؛ اما دست‌کم درباره خودم مطمئنم که این‌طور هستم و از فوت‌وفن معامله هیچ نمی‌دانم. پس حداقل با وجود من، دیگر در ترس از معامله تنها نیستید …

 

چندوقت پیش قصد فروختن ماشینم را کرده بودم و نمی‌دانستم که چطور مسیر را طوری پیش ببرم که این‌بار هم مانند دفعات قبلی، بعد از برگشتن از بنگاه با انبوهی از حسرت‌ها مواجه نشوم و به شیوه‌ای کار را پیش ببرم که دیگر جلوی اهل‌وعیال خجالت‌زدهِ گاف‌های ریزودرشتم در معامله نشوم.

بالاخره بعد از چند روز کِش‌وقوس‌دادن به مغز و جمع‌کردن دل‌وجرئت، تصمیم گرفتم که از مراجعه به بنگاه‌های خرید‌وفروش اتومبیل شروع کنم. ماشین را از پارکینگ درآوردم و بعد از سَرزدن به بنزین‌خانه (ما اهوازی‌ها به پمپ‌ بنزین، بنزین‌خونه می‌گوییم. جالب است، نه؟) راهی بورس بنگاه‌های فروش خودرو شدم.

چند نمایشگاه را پشت سر گذاشتم و نتیجه‌ای دستگیرم نشد. یکی ماشینم را عروسک صدا می‌زد و معلوم بود که از آن چرب‌زبان‌های حسابی است و دیگری هنوز درِ کاپوت را بالا نزده، آن‌چنان توی سر مال می‌زد که خودم هم از نشستن پشت رُل خجالت می‌کشیدم.

کمی سبک‌سنگین‌کردن کافی بود تا بدانم که راه فروش خودروی دست دوم با این اوصاف حسابی سخت و سنگلاخی است. نه می‌شد به حرف‌های گتره‌ای (همان الکی‌پلکی شما به زبان ما اهوازی‌ها) نمایشگاه‌دارهای چرب‌زبان دل بست و نه می‌شد بی‌ارزش‌بودن ماشین از زبان آن معامله‌گرهایی را قبول کرد که مال را کوچک می‌کنند تا با سپردن آن به طرف همراهشان در معامله سود کنند.

در افکار خودم غرق شده بودم که دیدم نزدیکی‌های پل رنگین‌کمانم. اصلا مقصدم آنجا نبود. دوری زدم و تصمیم گرفتم که به یکی از رفقای بامرام و کارراه‌انداز زنگی بزنم و ببینم که توصیه‌ یا آشنایی برای خریدن ماشینم دارد یا نه. از شما چه پنهان، بدجوری پول‌لازم بودم و باید در ظرف مدت‌زمان کوتاهی با ماشینم خداحافظی می‌کردم.

تماس گرفتم… خوش‌وبش‌های مرسوم و البته توصیه‌ای که من را دوباره مدیون رفیق بامرامم کرد!

-سلام داداش! حال‌واحوالت چطوره؟

-مخلصیم، تو چطوری؟ چند وقتی نبودِت؟‌ حال و احوال ردیفه؟

-راستشو بخوای که نه. پول‌لازمم و می‌خوام ماشینه رو بفروشم. آشنا نداری؟

– کجاشی (همان کجا هستی در زبان ما اهوازی‌ها)؟ اهوازی؟ سفر که نیستی؟

-نه فعلا اهوازم، می‌خوام ماشینو همین‌جا بفروشم.

-عالی شد که. بسپارش به کارنامه.

-کارنامه کدومه دیگه؟

-دیوارو می‌شناسی؟

-آره آره. خونه‌مونو از دیوار پیدا کردیم برای اجاره.

-خب! کارنامه شریک دیواره. تو خریدوفروش خودرو به دادِت می‌رسه.

مکالمه‌ ما با معرفی سرویس فروش سفارشی خودروی کارنامه ادامه پیدا کرد. رفیقم برای من درباره کارنامه توضیح داد و فهمیدم که خیلی بی‌دغدغه‌تر از آنی که فکر می‌کردم، امکان فروختن ماشینم وجود دارد.

چه باید می‌کردم؟ فقط کافی بود به یک شماره تماس تلفن می‌کردم و درخواست فروش سفارشی را ثبت می‌کردم. کارشناس‌های کارنامه خیلی زودوسریع پاسخ من را دادند و زمانی را برای معاینه ماشینم تعیین کردند. در عرض کمتر از نیم‌ساعت، کارشناسی از مجموعه‌شان به محل قرارمان آمد. ما حوالی «خانه پارما» ساکنیم و همان‌جا یعنی در منزل با کارنامه‌ای‌ها قرار گذاشتم. کارشناس مجموعه با کلی تجهیزات، سر موقع آمد و  شروع به بررسی ماشینم کرد.

بهترین زمان فروش خودرو دست دوم چه زمانی است؟

ماجرا از این قرار بود که کارنامه با بررسی همه‌جانبه وسیله، می‌خواست اطلاعات دقیقی برای به‌فروش‌گذاشتن آن پیدا کند. این‌طوری قیمت‌گذاری منصفانه می‌شود. نه ضرری در کار خواهد بود و نه سود ناعادلانه‌ای. برای منی که از خودرو زیاد سر درنمی‌آورم عالی بود. من نمی‌دانستم که ماشینم در چه وضع‌واوضاع فنی است. از قیمت‌های بازار هم بی‌خبر بودم.

هم برای من هم برای هرکس دیگری که دوست دارد، خودرویش را با قیمتی دقیق و درست به فروش بگذارد، این سرویس کارنامه نعمت است. فقط همین نبود که؛ کارشناس تیم کارنامه ماشین را بررسی کرد و اطلاعاتش را همراه با عکس‌هایی از آن به حالت مستند درآورد.

بعد هم قرار شد که به‌جای من، خودرو را آگهی کنند و به تماس‌های مشتریان هم خودشان جواب بدهند. این عالی بود. برای منِ کارمندی که تا ظهر در اداره هستم و بعدازظهرها هم یک‌روز‌ درمیان به مغازه می‌روم، چنین چیزی به‌شدت جذاب بود. دیگر مجبور نبودم که مدام به تماس‌های مشتریان احتمالی جواب بدهم. کارنامه‌ای‌ها جای من همه‌چیز را عهده‌دار شده بودند و قرار بود که مشتری‌هایی را که در یک قدمی خرید هستند، برای بازدید ماشینم بیاورند.

پس نه دیگر خبر از زنگ تلفن‌های بیخودی بود و نه دیگر نیاز بود که وقتم را صرف بازدید مشتریانی کنم که شاید احتمال خریدشان برابر پرآب‌شدن دوباره کارون بود. چند روز، بیشتر از دیدارمان با کارشناس مودب و حرفه‌ای کارنامه نگذشته بود که مشتری واقعی و نهایی شناسایی شد. قراری گذاشتیم و خودرو دیده و پسندیده شد. این را مدیون کارنامه بودم که با جواب‌دادن درست و تخصصی به سوالات مشتری، او را قانع کرده و در جریان وضعیت ماشین قرار داده بودند. شاید اگر به خودم بود، نمی‌توانستم بادقت و به‌زبانی حرفه‌ای، آن هم در مدتی کوتاه درباره ماشینم توضیحاتی بدهم.

داستان دوستی من و کارنامه به همین‌جا ختم نشد. تیم کارنامه حتی برای طی‌کردن مراحل قانونی و پیش‌برد ابعاد حقوقی کار هم من را تنها نگذاشتند. این دلم را گرم می‌کرد و مطمئن می‌شدم که این‌بار دیگر کلاهی به سرم نمی‌رود و همه‌چیز در چارچوب اصولی درست پیش می‌رود.

اگر بخواهم در چند کلام، همکاری‌ کارنامه برای فروش خودرو را برایتان بگویم، چند نکته حسابی و اسمی (همان خوب و عالیِ شما به زبان بروبچه‌های اهوازی) به ذهنم می‌رسد:

۱. کارنامه خیلی زود و خوب با من ارتباط برقرار کرد و در مسیری مشخص من را برای پیش‌برد نکات حقوقی و قانونی معامله خودرو راهنمایی کرد.

۲. کارنامه به‌جای من خودرو را آگهی کرد و نگذاشت که بابت پیداکردن مشتری و پاسخ‌دادن به سوالاتش آب در دلم تکان بخورد.

۳. کارنامه در تمامی مراحل فروش خودرو در کنارم بود و خیالم را کاملا راحت کرد.

۴. قیمت‌گذاری منصفانه و نگرفتن کمیسیون کارشناس مجموعه هم از آن نکاتی بود که یک ستاره به ستاره‌های کارنامه در نظرم اضافه کرد.

اگر شما هم قصد کارشناسی خودرو و فروش سفارشی خودرو در اهواز را دارید، بدانید که مجموعه‌ای روی کار است که مثل بچه‌های اهوازی بامرامانه از ابتدا تا انتهای معامله پای کارتان است و همه‌چیز را صددرجه ساده می‌کند. دم بچه‌های کارنامه گرم که خاطره خوشی برایم رقم زدند.

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال دیدگاه

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.